پرسش و پاسخ, رابطه

پرسش شماره 6

چه قدر با مفهوم ذهنیت آشنایی دارید؟

گاهی رفتارهای به ظاهر متناقی میبینیم که خودمون هم متوجه نمیشیم که چرا در یک محیط رفتار خیلی متفاوتی از مکان دیگه نشون میدیم چرا در یک شرایط کاملاً منطقی هستیم و در شرایط دیگه مثل یک کودک 3 ساله رفتار میکنیم!

علتش وجود ذهنیتها درماست ذهنیت Mode یعنی: )مجموعهای از هیجانها و افکار که در موقعیتها فعال میشوند( 4 ذهنیت کودک    ۲ ذهنیت والد    3 ذهنیت سبکهای مقابلهای  1 ذهنیت بزرگسال سالم  در ذهن ما وجود دارد

ذهنیتهای کودکانه ما

ذهنیت کودک تکانشی و بیانضباط یعنی هرکاری در لحظه دوست داشته باشیم انجام میدیم برای لذت و اصلاً به محدودیتها و نیازها و احساسات دیگران توجه نمیکنیم!

ولخرجی، پرخوری، مصرف مواد، روابط جنسی متعدد، عدم بهداشت شخصی، عدم رعایت ادب و احترام و محدودیتها در جامعه! )بدون محدودیت بودن آسیبزا(

کودک آسیبپذیر یعنی تجربه اضطراب، ملال ،غم، ترس و درماندگی، احساس شرم، احساس دوست نداشتنیبودن، احساس تنهایی کردن

کودک عصبانی بروز مستقیم خشم وقتی که رفتار درستی با ما صورت نگرفته و یا نیازها و خواستههامونبرآورده نمیشه آخرین ذهنیت کودکانه

مربوط به کودک شاد هست در این ذهنیت ما احساس محبت، پیوند، خرسندی رضایت خاطر رها و آزاد و لحظه هستیم و با همه جهان در صلح بازی کردن، رقصیدن، تماشای انیمیشن پیاده روی در طبیعت مراقبت و رسیدگی و محبت به خود و دیگری در این ذهنیت تجربه میشه.

دو ذهنیت والد

والد تنبیهگر صدای درونی شده والدین و دیگر مراقبان ماست وقتی در این ذهنیت هستیم خودمون رو سزاوار تنبیه میدونیم از خودمون انتقاد میکنیم و گاهی بدن خودمون رو تنبیه میکنیم با زدن با گرسنگی دادن به خودمون و از خودمون عصبانی هستیم .

والد پرتوقع در این ذهنیت به دنبال معیارهای بالا هستیم به خودمون فشار بیش از حد وارد میکنیم نیازهای دیگران رو به خودمون ترجیح میدیم و از خودمون مدام عیب و ایراد میگیریم از ظاهر، از کارها از رفتارهایی که با دیگران میکنیم برای خودمان خوب و کافی نیستیم .

ذهنیتهای مقابلهای

)ذهنیت جبران افراطی( در این ذهنیت برعکس آنچه که هستیم را اغراقآمیز نشان میدهیم برای مثال برای غلبه بر حقارت و کمبودهایمان به دنبال پلههای ترقی در محیط کار به هر قیمتی میگردیم، خود بزرگ منشی و فخر فروشی، رقابت طلبی، تحقیر و مسخره دیگران رفتارهای خودشیفتهوار در این ذهنیت تجربه میشود .

تسلیم شونده مطیع

رفتارهای انفعالی، فرمانبرداری، سلطه پذیری، خوار شمردن خودمون در برابر دیگران وقتی در روابط با افراد آسیبها رو مجدد تجربه میکنیم روابط ناسالم و پر از تنش رو انتخاب میکنیم در محیط شغلی و تحصیلی خودمون منفعلانه رفتار میکنیم .

در ذهنیت محافظ بیتفاوت یا اجتنابی با فاصله گرفتن از هیجاناتمان دردهایمان را مخفی میکنیم سرکوب میکنیم و از آدمها فاصله میگیریم و به نوعی خودمان را بیحس میکنیم با رفتارهایی مثل سوء مصرف مواد ،حس خلاء، و …  و بعد از مدتی دردهای جسمی و روان تنی رو تجربه میکنیم .

ذهنیت بزرگسال سالم

تنها ذهنیتی که هدف از درمان شکلگیری و یا رشد این ذهنیت است کار این ذهنیت حمایت و تأیید و محافظت از کودک آسیبپذیر و جنگیدن با سبکهای مقابلهای و والد تنبیهگر )القاگر احساس گناه( و والد پرتوقع که فقط روی پیشرفت و موفقیت تمرکز وارد و هیچ گاه راضی نمیشود( و ایجاد محدودیت برای کودک عصبانی و تکانشی و بینظم و انضباط و رفتار بر اساس اصل احترام متقابل است .

واقعبینی، مسئولیتپذیری جلوگیری از افراط و تفریط در مسائل و تعادل بین نیازهای خود و دیگری و ایجاد رفتارهای سالم و شناخت از خودمان و عملکرد خوب در حوزه روابط و شغل و تحصیل ما در این ذهنیت تجربه میشود.

  ذهنیت

ذهنیتها میراث گذشته ماست نمیتونیم اونها رو از بین ببریم میتونیم برای کودک تکانشی زمانی که نمیخواد کارها و وظایف خسته کننده رو تجربه کنه و پشتکار کمی داره حدودی رو تعیین کنیم تا آسیب کمتری در کار و روابطمون و سلامتیمون ایجاد کنه میتونیم صدای والد انتقادگر و پرتوقع درونمون که باعث میشه هم به خودمون و هم به دیگران سخت بگیریم کمتر بشه زمانهایی که کارها و تلاشهامون رو بیارزش و در روابط اجتماعی ما رو مضطرب میکنه و هیچ وقت براش کافی نیستیم .

همه ما با ذهنیت کودک شاد به این جهان قدم میگذاریم. هیچ کودکی احساس زشت بودن، بد بودن، ناکافیبودن و بیاستعداد بودن نمیکنه ولی تحت تأثیر اطرافیان و جامعه بقیه ذهنیتها در کودک شکل میگیره .

زنده کردن کودک درون که سرچشمه خلاقیت رشد نوآوری و رشد و شکوفایی ماست و ما رو با خودمون، با جهان، با طبیعت، با حیوانات پیونده میده کودک شاد درون ماست .

سبکهای مقابلهای باعث میشه در روابط انتخاب شغل انتخاب همسرمون آسیب ببینم بر انتخابهامون اثر میگذاره روابط خوب و انرژی بخشی رو تجربه نمیکنیم و بعد از مدتی اطرافیانمون پر از افراد سمی میشن که نه ما اونها رو دوست داریم و نه اونها علاقه چندانی به ما دارند، فقط از هیچ بهترند! این سبکها ما رو از آدمها دورتر میکنه و از خودمون همینطور! باعث کرختی هیجانی در ما میشن روابطمون به جای رفاقت بوی رقابت میدن در شغلمون و مرزبندی در رابطههامون در پیگیری اهدافمون ما رو دچار مشکل میکنند .

برای تغییر اولین قدم شناسایی ذهنیتهاست و نامگذاری آنها کجا و با چه کسانی و در چه محیطهایی بیشتر تجربه میشن؟ گاهی یک فرد افسرده مدتها در ذهنیت کودک آسیبپذیر، وابسته، تنها و با احساس بیارزشی میماند گاهی یک فرد خودشیفته مدتها با ذهنیت خود بزرگ منش و فخر فروشش از رابطهای به رابطه دیگر میرود و مشکل را در دیگران میبیند گاهی سبکهای مقابلهای مدتها ما را از پیشرفت شغلمان دور نگه میدارد. قدم اول شناسایی و نام گذاری ذهنیتهاست کجا، با چه کسانی، چه محیطهایی بیشتر آنها را تجربه میکنید؟ این ذهنیتها چه قدر مشکلات و مسائل امروزتان در رابطه، شغل و تحصیل به شما آسیب میزند؟ تصور کنید که اگر این ذهنیتها را رها میکردید زندگیتان چه تغییری میکرد؟ و اما در مورد شفای کودک آسیب پذیر و بهبود نقش بزرگسال سالم از درمانگرتان کمک بگیرید .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *