پرسش و پاسخ, رابطه

پرسش شماره 4

سلام من وقتتن رو زیاد نمیگیرم میشه فقط به من بگین که با شوهرم چه رفتاری باید داشته باشم شوهری که دوازده سال از ازدواجمون میگذره مصرف الکلش زیاده و در واقع الکلیه و روز به روز تحلیل رفتنش رو میبینم افسردگی و اضطرابم داره و کار درستی نداره و از اولم گفت بچه نمیخوام الان من 30 سالمه و نمیدونم باید چیکار کنم هر کاری بگین انجام دادم از تهدید از دعوا از محبت هیچ فرقی نکرده و به کارهاش ادامه میده میشه راهنمایی کنین؟

پاسخ

یک مفهومی در روانشناسی وجود داره به اسم هم وابستگی و یا وابستگی متقابل (CODEPENDENCY) یعنی رابطهای که فرد شخصی رو انتخاب میکنه طرف مقابل بهش احتیاج داره و آنقدر در رابطه به امید تغییر میمونه که باعث میشه از علاقههای خودش و قواعد و ارزشهای زندگیش چشمپوشی کنه و خودش رو وقفرابطه و در واقع فدای رابطه میکنه.

این افراد همه تلاششون رو برای تغییر شریک عاطفیشون انجام میدن در واقع هم دلشون میسوزه و میخوانکمک کننده باشن و هم از درون پر از خشم هستند. شریک عاطفی این افراد میتونه اعتیاد به مواد داشته باشهیا خیانتهای مکرر انجام بده یا مشکلات روحی و روانی داشته باشه فرد هم وابسته میخواد به هر قیمتی کهشده شریک عاطفیش رو از این منجلابی که درگیرشه خلاص کنه ولی متأسفانه بعد از مدتها میبینه کسی که داره غرق میشه خودشه .

برای تغییر این هم وابستگی یا وابستگی متقابل این فرد اول از همه خودش به کمک احتیاج داره پذیرش و آگاهی اولین قدم برای تغییره و پذیرش این موضوع که هرکسی مسئولیت مشکلات خودش رو باید به عهده بگیره ناجی بودن و کنترلگری و به زود ایجاد تغییر در طرف مقابل هیچ وقت کمک کننده نیست هر چقدر ما مسئولیتپذیرتر و مداخله کنندهتر باشیم طرف مقابل ناتوانتر خواهد شد .

زندگی در کنار فردیکه افسردگی داره …. 

سلام خانم دکتر اگه امکان داره جواب سوال من رو بدین دیگه به ذهن خودم چیزی نمیرسه من 3 سال هست که ازدواج کردم و الان میفهمم که این آقا از اول هم افسرده بود برای من خیلی تودار و جذاب و مسئولیتپذیر بود و یکی از همکارانم معرفیشون کردن خیلی متواضع بود و کم حرف و به نظرم میرسید که برای ازدواج مناسب هستند که متأسفانه اشتباه فکر میکردم. همیشه بدبین و منفی باف مدام فکر و خیال میکنه و نگران و خیلی سختگیر به خودش و به من. مادرش هم این تیپی هستند هیچ وقت خوشحال نیستند نمیدونم دیگه چه کاری باید انجام بدم خودمم احساس میکنم افسرده شدم راهنماییم کنین ممنون میشم .

گاهی افسردگی ز جنسی نیست که همه آدمها توی ذهنشون میشناسن گاهی آدمها ویژگیهای افسردهواری رو همیشه با خودشون در زندگی دارند همه ما روزها و هفتههایی رو با احساس افسردگی گذروندیم ولی بعد از مدتی به حالت طبیعی خودمون برگشتیم این تجربه غم و افسردگی جزئی جدایی ناپذیر در زندگی ماست وقتی در مورد شخصیت غم زده صحبت میکنم منظورم چیزی بادوامتر و پایدارتره .

امروز میخوام جواب چند تا سوال مهم در این مورد رو براتون بنویسم شخصیت غم زده چه ویژگیهایی داره؟زندگی کنار این آدمها چجوریه؟ چه طور گرفتار این رابطه میشیم؟

چه زمانی باید برای رابطه تصمیم بگیریم؟

همون طور که در استوری اول نوشتم همه ما گاهی افسردگی رو تجربه میکنیم و با درمان یا بدون درمان بهوضعیت بهتری بر میگردیم اما وقتی در مورد شخصیت غمگین یا افسرده صحبت میکنم منظور اینه که اززمانی که شما این شخص رو میشناسین حالت کلی این فرد غمگین بودن شاد نبودن و از چیزی خوشحال نشدن تقریباً در مورد هر چیزی بدبینه احساس گناه و پشیمونی داره سرزنش کننده و منتقد و منفی بافه همیشه نگرانه از زندگی لذت کمی میبره انتظار زیادی از خودش داره و خیلی سختگیر به خودش و آدمهاست .

یک نوعی از کسالت با این فرد همراهه احساساتش محدوده و هیچ چیزی خوشحالش نمیکنه احساس ناتوانی در انجام کارها داره و عزت نفس پایین یکی دیگه از ویژگی این افراد و به نظرشون هیچ چیز به اندازه کافی درست و خوب نیست! ظرافت اجتماعی کمتری دارند و خودشون رو واقعگرا میدونند ولی اکثر اطرافیان اونها رو منفی و بدبین توصیف میکنند وقت زیادی رو صرف فکر کردن و غصه خوردن میکنند و به خاطر اشتباهاتشون خودشون رو سرزنش میکنن به آینده بدبین هستند .

کنار این آدمها زندگی چجوریه؟ واقعیتش اینه که جوری که این آدمها ایجاد میکنن جو ناراحتی و غم عینک تاریک افسردگی همیشه روی چشمهاشونه و نسبت به آدمها و دنیا بدبین هستند دائم باید کنارشون تلاش کنین که از خودشون آنقدر انتقاد نکنند و بتونن زیباییهای زندگی رو هم ببینند ولی متأسفانه همیشه نیمه خالی لیوان براشون مهمتره شوق و ذوق دیگران کنارشون گرفته میشه احساس ناتوانی و نگران هستند از اینکه مبادا در کارهایش اشتباه کنند و در یک جمله زندگی با این فرد شبیه گردابی از بیلذتیست .

چه چیزی ما رو جذب این افراد میکنه؟ شاید مسئولیت پذیری، محافظه کار بودن در ظاهر متواضع )تمایل به کوچک کردن خودش( برای ابتدای رابطه این افراد رو جذاب نشون بده و شاید شما جزو کسانی هستین که در روابطی وارد میشین که نقش ناجی و یاریگر رو ایفا میکنین و شاید خود شما در خانوادتون نقش پرستار ،مراقب و یا والد و نیازمند بودن دیگری به شما خیلی ارزشمند بوده و شاید بسیاری از تصمیمات با شماست و این فرد در خیلی از تصمیمات منفعل عمل میکنه برای شما مناسب باشه چون قدرت و کنترل در دست شماباقی میمونه .

اگه به دنبال این تغییرات در همسرتون هستین )لبخند و آرامش خاطر و عشق ورزی و لذت از چیزهایکوچیک در زندگی( شاید در واقعیت این اتفاق نیفته این الگوی خاکستری افسردگی چیزی نیست که شمابتونین قالب فکری ایشون رو تغییر بدین مخصوصاً اگه خودشون انگیزه نداشته باشن و از نوع تفکر مغمومخودشون راضی باشند! هیجانات مسری هستند و بهتره از خودتون مراقبت بیشتری داشته باشین بار نگرانی و مسئولیت ایشون رو اگر شما به عهده بگیرین همین موضوع میتونه وضعیت ایشون رو تشدید کنه لذت بردن از زیباییهای زندگی براشون بیاهمیته و ازش فراری هستند میتونین در این فعالیتها رو تمرین کنین برای خودتون و ایشون رو با خودتون همراه کنین .

درمان میتونه مفید باشه درمان مستمر و انگیزه واقعی برای تغییر داشته باشن از خودتون مراقبت کنین و تفریح و فعالیتهایی با دوستان خود داشته باشین و مقداری از وقت زیادی را که برای تلاش بیثمر برای شاد کردن دیگری میگذارین رو برای مراقبت از حال خودتون صرف کنیم و گاهی زندگی مستمر با چنین فردی شما را به دام افسردگی میکشاند…..

گاهی شما میخواین کسی رو نجات بدین ولی به جای اون شما غرق میشین به رابطتتون صادقانه نگاه کنین و ببینین اون کسی که باید نجات بدین خودتون هستین یا ایشون .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *